پارت سی و چهارم

زمان ارسال : ۲۴۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه



بهرام از لحظه‌ی آمدنش به بیاره تا زمان بمباران را بی‌کم و کاست تعریف کرد. شدت ریزش اشک‌های تاته بیشتر شد، نفس عمیقی کشید و سعی کرد آرام باشد. نگاهش را سمت سیروان گرفت.
- گلباش رو ببر خونه، گلاره تنهاست.
سمت بهرام چرخید.
- گنه‌را، مُرده نباید رو زمین بمونه.
ئه‌دا دستش را طرف من گرفت.
- درست نمی‌تونه راه بره.
با همه‌ی دردی که داشتم، راه افتادم. همان‌طور که آ

80
24,362 تعداد بازدید
69 تعداد نظر
114 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    عالی مثل همیشه

    ۸ ماه پیش
  • سمیه نوروزی | نویسنده رمان

    ممنونم دوست همراه تشکر که نظر می‌دین

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید